قهر کردن بهار
امروز 15 شهریوره و بهار خانوم ده ماه و دوازده روز هست که زندگی ما رو حسابی شیرینی کرده شب بهار رو بردم پارک و بعد که اومدیم خسته شد و بعد از چند دقیقه خوابش برد حدود ساعت ده بیدار شد و مامانش میخواست بهش غذا بده ولی بخاطر اینکه یه کم خرابکاری کرده بود و خیلی وقت بود که عوضش نکرده بودیم، من بهش گفتم اول عوضش کن و بعد بهش غذا بده خلاصه مامانش برد که عوضش که ولی بهار که هم گشنه ش بود و هم مثل هرشب که میخوابه یه کم بداخلاق شده بود، شروع کرد حسابی گریه کردن و تقلا کردن برای فرار از شستشو... من هم سریع بعد از اینکه مامانش عوضش کرد بغلش کردم و یه کم که راه بردمش آروم شد و دیگه گریه نکرد و نشستیم که بهش غذا بدیم ولی بهار خانوم با مامان...
نویسنده :
حامد و الهه
15:46