تولد یک سالگی بهارم مبارک!
سلام
یک سال از اومدن بهار به این دنیا و شیرین کردن زندگی ما گذشت
خیلی زود گذشت ولی خیلی هم شیرین و دلچسب بود، حتی سختی ها،مریضی هاش و محدودیت هایی که اومدن بهار برای ما داشت در مقابل شیرینی هاش خیلی ناچیز بوده و هر روز هزاران مرتبه خدا رو شکر میکنم بخاطر اینکه این دختر خوشگل،بانمک و زبل و باهوش رو به زندگی ما آورد
برای جشن تولد یک سالگی بهار، خیلی کارها دلم میخواست بکنم ولی به دلایلی نشد، و یک جشن تولد خیلی کوچولو و خودمونی با مامان جان و باباجان و آقاجون، عمه و عمو و دایی بهار گرفتیم که اتفاقا خیلی هم خوش گذشت و باحالترین و شیرین ترین لحظه ش، موقع پخش آهنگ بود که دخترم همونطور که روی زمین نشسته بود شروع به دست زدن و بالا و پایین پریدن کرد و همه کلی ذوقش رو کردند
دو هفته بعدش هم که رفتیم شهر مامان بهار خانوم، اونجا هم با حضور خاله هاش و اون باباجان و مامان جانش یه جشن کوچولو دیگه گرفتیم
عکس این دو تا جشن هم بعدا میذارم
به امید اینکه یه روزی جشن عروسی این عروسک رو برگزار کنیم و به امید اینکه خدا همه کوچولو ها رو برای بابا و مامانهاشون نگهداره