بهاربهار، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

بهار دختر کوچولوی خشگل من

روز هشتاد و نهم ( 2 بهمن)

1394/11/4 16:56
نویسنده : حامد و الهه
82 بازدید
اشتراک گذاری

فقط یک روز مونده تا سه ماهگی بهار عزیزم و امروز که جمعه هم هست قراره که عموی بابای بهار خانم بیاد و گوشهاش رو سوراخ کنه تا گوشواره بندازیم توی گوشهای کوچولو و پشمالوی دخمل خشگلمبوس

صبح ساعت یازده و نیم بیدار شدم دیدم مامان الهه خوابه و دختر من بیداره، یه کم باهاش حرف زدم دیدم خیلی سرحاله و میخنده...موبایل رو آوردم و یه فیلم خیلی قشنگ از دختر قشنگم گرفتم که البته یه کم تاریک شد ولی خنده های قشنگی رو ثبت کردمخندونک....

شب هم عمو اینا اومدن و گوش بهار عزیزم رو سوراخ کرد که بعدش حسابی گریه کردغمگین و حتی با اینکه مامانش بعدش بهش شیر داد بچه م گریه می کرد و اشکش هم در اومده بودغمگین....

ولی عوضش دو تا گوشواره کوچولوی براق به گوشهاش چسبید که خیلی خشگلتر شدبوسآرام....بعدش هم رفتیم رستوران که دختر خشگلم بخاطر درد گوشش اذیت شد و همه ش میخواست یکی بغلش کنه

آخر شب مامان الهه که خیلی هم خسته بود و پهلوش هم درد گرفته بود بهار خانم رو برد توی اتاق بخوابونه

من هم رفتم پای لپ تاپ کارهام بکنم، بعد از نیم ساعت اومدم توی اتاق دیدم مامان بهار خانوم خوابش برده و بهار روی پای مامانش بیداره و با چشمهای قشنگش داره به مامانش نگاه می کنه....اینقدر این صحنه قشنگ بود برام که نگووووووومحبتبوس

پسندها (2)

نظرات (0)