بهاربهار، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

بهار دختر کوچولوی خشگل من

روز صد و پانزدهم (28 بهمن)

1394/12/3 16:29
نویسنده : حامد و الهه
34 بازدید
اشتراک گذاری

امروز مامان جان بهار خانم دوباره حالش مثل پارسال بد شد و مجبور شدیم برای سومین بار در هفته بریم خونه شون

مامان الهه هم گوشواره بهار خانم رو عوض کرده بود و گوشواره طلایی که باباجانش خریده بود رو انداخته بود ولی هم بزرگ بود و هم حلقه ای بود و دیروز هم رفتیم گوشواره بخریم ولی چیزی پیدا نکردیم و میخواستیم امشب بریم که نشد.

شب بعد از یکی دو ساعت بهار خانم به شدت گریه می کرد و نق می زد و مامانش میگفت گوشش درد می کنه و اذیت میشه و مجبور شدیم بعد از شام زود برگردیم خونهغمگین

اومدیم خونه خیلی سریع لباسهامون رو درآوردیم و با الکل و پنبه شروع کردیم به درآوردن گوشواره بهار خانوم ولی دختر خشگلم کلی گریه کرد و جیغ زد و بزور دو تا گوشواره قبلی رو توی گوشهاش کردیم و بعدش آروم شد و کم کم شروع کرد برامون خندیدن و شد همون بهار همیشگی

خلاصه یکی از شبهای بد بهار خانوم بودغمگین

دیشب هم بعد از حدود دو هفته از وقتی که دستهای بهارکم فعالتر شده، موقع شیر خوردن بهار خانوم خودش شیشه شیر رو گرفته بود و میخورد و صحنه خیلی بامزه و قشنگی بودبوسمحبت

پسندها (1)

نظرات (0)